گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)

ساخت وبلاگ
السَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، یا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِگل، بر من و جوانی ِ من،گریه می کندبلبل به هم زبانی ِ من،گریه می کندمن گریه مخفیانه نمودم،ولی علیبر گریه ی نهانی ِ من گریه می کند*براتون بگم حال فاطمه این روزا چگونه ست؟امام صادق (ع)فرمود : " لَزمَتِ الفَراش"مادر ما تو بستر افتاد، دیگه نتونست بلند شه "وَ نَحِلَ جِسمُها و ذاب لَحمُها" روز به روز بدنش ضعیف و لاغر می شد "حَتی صارَت كالخَیال" از مادر ِ ما فقط یه شبهی باقی مانده بود، آماده ای یا نه؟ صدا زد :*از درد شانه،شانه نشد موی زینبمدختر به ناتوانی ِ من ،گریه می کنددلتون رو ببرم کربلادیگر حسین را نتوانم بغل کنماین گل به باغبانى ِ من گریه مى کند*الله اکبر، معلومه نمی تونس دیگه بغلش کنه با سینه ی شکسته ای که به سختی نفس می کشید،چه جوری میتونه بچه هاش رو بغل کنه ،اینجا نتونست بغل کنه، اما یه جا دل سیر ،سر حسینش رو بغل گرفت ،کربلایی ها ، زن خولی میگه دیدم کنار تنور ِ خونم ،چند زن مجلله آمدن همه زیر بغل یه خانمی رو گرفتند" اینا کین کنار تنور خونه ی من ؟دیدم خم شد،دست داخل تنور برد سر بریده ای رو بغل گرفت .......آی حسین*..... [ شنبه نوزدهم آذر ۱۴۰۱ ] [ 13:31 ] [ محمد باقر حصاری ] [ ] گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)...
ما را در سایت گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahl-ul-bayt5 بازدید : 129 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 12:02

آتش زدن به خانه مولا بهانه بودمقصود خصم کشتن بانوی خانه بوداز آن به باب وحی لگد زد عدو که دیدجان رسول پشت در آستانه بودبا آن همه سفارش پیغمبر خداپاداش دوستیّ علی تازیانه بودآن کس که داد نسبت هذیان به مصطفیاز کینه اش به صورت زهرا نشانه بوددر حیرتم چگونه به زهرا مغیره زدکز جای تازیانۀ او خون روانه بودضرب غلاف تیغ به دستش نشان گذاشتآن بانویی که عصمت حیّ یگانه بودحق دارد ار کنندۀ خیبر ز پا فتدزهرا پس از رسول بر او استوانه بودآن شب قوی ترین سند غربت علیتشییع مخفیانه و دفن شبانه بودای باغبان بسوز در این باغ سوختهبا طایری که قتلگهش آشیانه بود«میثم» قسم به فاطمه تا بود فاطمهبار غم امام زمانش به شانه بودشاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار [ شنبه نوزدهم آذر ۱۴۰۱ ] [ 14:7 ] [ محمد باقر حصاری ] [ ] گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)...
ما را در سایت گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahl-ul-bayt5 بازدید : 87 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 12:02

دل غریب من از گردش زمانه گرفتبه یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفتشبانه بغض گلو گیر من کنار بقیعشکست و دیده ز دل اشک دانه دانه گرفتکنار پنجره ها دیدگان پر اشکمسراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفتنشان شعله و درد و نوای زهرا راتوان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفتمصیبتی است علی را که پیش چشمانشعدو امید دلش را به تازیانه گرفتچه گفت فاطمه کانگونه با تاثر و غمعلی مراسم تدفین او شبانه گرفتفراق فاطمه را بوتراب باور کردشبی که چوبه تابوت را به شانه گرفت [ شنبه نوزدهم آذر ۱۴۰۱ ] [ 14:8 ] [ محمد باقر حصاری ] [ ] گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)...
ما را در سایت گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahl-ul-bayt5 بازدید : 125 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 12:02